Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «فارس»
2024-05-01@16:14:14 GMT

نماز جمعه عاشورای در نخستین پایتخت تشیع

تاریخ انتشار: ۶ مرداد ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۸۳۳۲۷۶۰

نماز جمعه عاشورای در نخستین پایتخت تشیع

خبرگزاری فارس- تبریز- وحید زینالی: عاشورا از آن واژه‌هایی است که نمی‌توان برای آن مترادف و هم معنایی نوشت؛ اگر بگوییم عاشورا زیباترین و با مفهوم‌ترین تابلوی هستی است، سخنی به گزاف نگفته‌ایم؛ زیرا در هیچ تابلویی و در هیچ دورانی این همه مفاهیم به طور فشرده کامل و زیبا در کنار هم و در یک جا گرد هم نیامده است؛ در این تابلو در میدان جنگ حساس‌ترین لحظه‌های تاریخ، امام و یارانش زیباترین تصویر تاریخ را در نماز ظهر عاشورایی خود آفریدند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

تبریز شهر ام‌الهیئات است؛ چرا که بیشترین تعداد هیات‌های محب اهل بیت(ع) را داراست و تقریباً در تمام ایام سال مردم این شهر به یاد خاندان اهل بیت عصمت و طهارت(ع) بوده‌اند و اوج این محبت در دهه اول محرم‌الحرام جلوه‌ خاص‌تری پیدا می‌کند.

اینجا پایتخت تشیع است، در دوم رمضان، شاه اسماعیل صفوی پس از ۸۹۰ سال ضمن برپایی نماز جمعه در مسجد جامع تبریز با ندای نخستین اذان مزین به عبارات «اشهد ان علیاً ولی‌الله» از گلدسته این مسجد استقلال ایران اسلامی را اعلام کرد.

عزت همه ما شیعیان ماه محرم است، محرم ماه شور و عشق، شعور و ایثار و فداکاری است، محرم ماه ارزش‌‌گذاری به مقام انسانیت و ماه بهار اسلام است و ما هر چه داریم از محرم و قیام عاشورایی امام حسین(ع) داریم.

دسته‌های عزادار تبریزی با حمل خیمه‌های نمادین اهل بیت، حجله حضرت علی‌اکبر(ع)، گهواره حضرت علی‌اصغر(ع) و علم و بیرق مظلومیت امام حسین(ع) و یاران باوفایش را تداعی کردند، عشاق حسینی با پاهای برهنه در قالب دسته‌های عزاداری در خیابان‌های این شهرها به سوگواری پرداختند.

حضور پرشور نوجوانان و جوانان این دیار در سوگواری شهادت یاران باوفای سالار شهیدان، اباعبدالله الحسین (ع) جلوه باشکوهی به آیین‌های سنتی و ویژه دهه اول محرم داده است و با مرام و مسلک، مذهب و اعتقاد و باوری که دارند همه‌ساله با آمدن محرم دوباره عشق، مهربانی و معنویت در وجودشان پررنگ می‌شود و جان می‌گیرد.

کودکان جامه‌سیاه بر تن کرده‌اند و با سربند یاحسین، یا زهرا و یا ابالفضل در تکاپو هستند و مشق عشق حسین(ع) را تمرین می‌کنند،کودکان چندماهه به یاد علی‌اصغر(ع) آمده‌اند و پیران به یاد حبیب بن مظاهر، جوانان علی‌اکبر و ابوالفضل(ع) را صدا می‌زنند و زنان با حضرت زینب(س) هم‌ناله می‌شوند و همه حسین حسین می‌گویند.

عزاداران عاشورای حسینی در آذربایجان‌شرقی به ویژه تبریز نخستین پایتخت تشیع همانند دیگر ماتم‌سرایان نینوا در سراسر کشورمان با اجتماع در تکایا و مساجد‌، نمازجمعه عاشورای را به یاد آخرین نماز سیدالشهدا حضرت حسین بن علی (ع) در صحرای کربلا در مصلای امام خمینی(ره) تبریز اقامه کردند.

امسال به دلیل مصادف شدن عاشورای حسینی با روز جمعه دسته‌ها به سمت مصلای تبریز حرکت کرده و در زمان اذان ظهر عاشورا با قطع عزاداری در نماز جمعه عاشورای حرکت کردند.

حضور خیل عظیم عزاداران ابا عبدالله الحسین (ع) در سراسر استان آذربایجان‌شرقی که اقشار مختلف مردم را در بر می‌گیرد، جلوه‌های معنوی شور حسینی را در قالب دسته‌ها و هیات‌های سوگوار در نماز جمعه عاشورای متجلی کرد.

براساس این گزارش، در این آیین‌ها نمازگزاران سوگوار و سیاهپوش پیشانی بندگی و عبودیت به خاک مالیدند و در مقابل عظمت و عشق حسین بن علی (ع) به درگاه احدیت سر تعظیم فرود آوردند و‌ با عشق ورزیدن به نماز‌، لبیک به ندای حضرت امام حسین (ع) گفتند و شیرینی عبادت به درگاه الهی را بار دیگر احساس کردند.

مردم تبریز نماز جمعه عاشورای را به امامت حجت‌الاسلام سیدمحمدعلی آل‌هاشم نماینده ولی فقیه در آذربایجان‌شرقی در مصلای امام خمینی(ره) شهر تبریز اقامه کردند.

 

ادامه عزاداری بعد از اقامه نماز در بازار تاریخی تبریز تا سوم امام

طبق آیین و سنت مردم تبریز بعد از اقامه نماز ظهر عاشورا عزاداری و دستجات حسینی از خیابان‌ها به بزرگ‌ترین بازار سرپوشیده دنیا کشیده می‌شود و تا سوم امام این مکان مملو از عاشورائیان حسینی است.

بنای معظم و سرپوشیده بازار تاریخی تبریز که از آن به عنوان بزرگ‌ترین بازار مسقف و به هم پیوسته جهان یاد می‌کنند و قدمت آن به صدها سال قبل می‌رسد، این روزها شاهد سوگواری عزاداران حسین‌بن‌علی(ع) است.

ثبت ملی آیین‌های عزاداری بازار تبریز بخش مهمی از آیین‌های عزاداری حسینی مستند‌سازی شده و ثبت این آیین سنتی در شهر تبریز به عنوان نخستین پایتخت تشیع جهان نقطه درخشانی در تاریخ این بازار است.

دستجات مختلف عزاداری محلات قدیمی تبریز طبق روال سال‌های گذشته و با همان سبک و شیوه سنتی خود امسال نیز به یاد حضرت سیدالشهدا (ع) سوگواری می‌کنند.

 

تیمچه مظفریه قلب تپنده بازار به عنوان مرکز عزاداری‌ها این روزها لبریز از سوگواری حسینی است. عزاداران بازار با یک نظم و انتظام خاص سراپا سیاه‌پوش و بعضاً با دستارهای سیاه بر سر، در سوگ حضرت اباعبدالله الحسین (ع) مراسم سنتی سینه‌زنی و زنجیرزنی را به جای می‌آورند.

در مقابل هر یک از این دستجات نیز علم‌هایی به عنوان معرف دسته عزاداری و محله مربوط به آن حمل می‌شود. برخی از این علم‌ها از قدمت تاریخی برخوردارند.مرثیه‌ها و نوحه‌های خوانده شده در بازار تبریز اکثرا به زبان ترکی آذربایجانی و با همان لحن و سبک قدیمی است.

بازار همچنین محل پخش احسان‌ها و نذورات نیز است؛ برخی از مغازه‌ها با پخش چای و دیگر نذورات از عزاداران امام حسین (ع) پذیرایی می‌کنند. زن‌ها اجازه ورود به مراسم عزاداری بازار را ندارند و این مراسم صددرصد مردانه است.

 

دستجات عزاداری پس از طی بخش‌های مختلف بنای سرپوشیده‌ بازار تاریخی تبریز، از آن خارج می‌شوند و همه‌ دستجات جز چند دسته‌ عزاداری مشخص اجازه‌ ورود به بازار را ندارند.

معنویت و روحانیت خاصی بر بازار تبریز در شب‌های محرم حاکم است که حاجت‌مندان شهر را نیز بدان جا می‌کشاند و آنان در مقابل دستجات عزاداری و در حلقه‌ عشاق حسین‌بن‌علی (ع) دست بر دامان حضرتش می‌شوند.

سه نوع از دستجات عزاداری سنتی در بازار حضور می‌یابند، دستجات عرب، عجم و زنجیر که تا چند روز بعد از عاشورا همچنان سوگواری می‌کنند.

تبریز سراسر عزاخانه‌ حسینی است که حتی بازار، قلب تپنده‌ اقتصاد آن نیز از این امر مستثنی نیست.

انتهای پیام/60001/

منبع: فارس

کلیدواژه: محرم امام حسین ع کربلا نماز جمعه عاشورای عزاداری در بازار تاریخی تبریز عاشورا سیدمحمدعلی آل هاشم امام جمعه تبریز نماز جمعه عاشورای پایتخت تشیع حسین بن علی امام حسین آیین ها دسته ها

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.farsnews.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «فارس» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۸۳۳۲۷۶۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

خاطرات نفس‌گیر از نخستین روز عملیات بیت‌المقدس

چشم‌هایم را بسته بودم و گمان می‌کردم در آستانه شهادت هستم. شنیده بودم که هنگام شهادت، ائمه و ملائک بر بالین شهید، حاضرشده و او را تا بهشت مشایعت می‌کنند.

به گزارش ایسنا، بهره‌گیری از انگیزه‌های دینی و میهنی برای آزادسازی خرمشهر، طراحی مناسب و برنامه‌ریزی‌شده، انسجام ارتش و سپاه، سرعت عمل، راهکار عبور از رودخانه، گستردگی منطقه نبرد، تأثیرات منطقه‌ای و بازتاب جهانی، عواملی هستند که زوایای گوناگون نبرد بیت‌المقدس را نسبت به سایر نبردهای دوران ۸ سال جنگ تحمیلی متمایز می‌کنند و باعث می‌شود که نبرد بیت‌المقدس و آزادی خرمشهر قله افتخارات هشت سال دفاع مقدس محسوب ‌شود.

مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، مصمم است با تکیه‌بر آثار و اسناد موجود در این مرکز، هم‌زمان با سالروز آغاز این عملیات غرورآفرین، جلوه‌های شکوه مقاومت و پایداری این حماسه عظیم را به روایت فرماندهان و رزمندگان حاضر در عملیات، در چندین شماره منتشر کند:

محسن خوشدل از رزمندگان گردان انصار لشکر ۲۷ محمد رسول‌الله (ص) که ۷ بار در طول دفاع مقدس دچار مجروحیت شده، در بخشی از کتاب خاطرات خود با عنوان «پروازهای بی‌بازگشت» که به‌تازگی توسط انتشارات مرزوبوم منتشر شده است،  روایت می کند:

 در گردان انصار (لشکر ۲۷ محمد رسول‌الله)، مرا به‌عنوان آرپی‌جی زن انتخاب نکردند، شاید قد و قواره کوچکم این توفیق را از من گرفت. یک اسلحه کلاشینکف تحویلم دادند و در یکی از دسته‌ها به‌عنوان تک‌تیرانداز سازمان‌دهی شدم.

روزها را در کوهه، به آموزش نظامی و آمادگی‌های جسمی می‌گذراندیم. پوتین‌هایم پوسیده و غیرقابل استفاده‌شده بودند. به واحد تدارکات گردان مراجعه کردم. پوتین به‌اندازه پای من نداشتند. شماره پای من ۳۹ و نسبتاً کوچک بود. مسئول تدارکات گفت که برای پای تو کتانی داریم، اگر می‌پوشی تقدیم کنم. یک جفت کتانی چینی برایم آورد.

اوایل اردیبهشت ۱۳۶۱ ما را برای شرکت در عملیات بعدی، راهی دارخوین کردند. در شرق رودخانه کارون اردو زدیم و در انتظار آغاز عملیات ماندیم.

کم‌کم پی بردیم که برای حمله به خطوط مقدم دشمن، بایستی از عرض کارون بگذریم و فاصله بیست کیلومتری تا جاده اهواز خرمشهر را پیاده برویم و در آنجا پدافند کنیم. من هم مانند باقی رزمندگان، از آمادگی نسبی برای شرکت در عملیات برخوردار بودم؛ اما فکر اینکه باید بیست کیلومتر راه را با کتانی تنگ چینی طی کنم، آزارم می‌داد.

غروب روز نهم اردیبهشت، آماده عبور از کارون بودیم. فرمانده گروهان ما اعلام کرد که با تاریک شدن هوا، نماز مغرب و عشاء را می‌خوانیم و حرکت می‌کنیم و تأکید کرد که کسی حق ندارد هنگام خواندن نماز، پوتین‌هایش را دربیاورد.

بلافاصله بعد از خواندن نماز، به ساحل کارون رفتیم. گروه‌گروه، سوار قایق‌ها شدیم و به آن‌طرف رودخانه رفتیم. از قایق‌ها پیاده شدیم و آماده پیاده‌روی بیست کیلومتری. یکی از فرماندهان در آنجا برایمان صحبت کرد؛ اما به‌جای آنکه از برنامه‌گردان و کاری که درصدد انجام آن هستیم بگوید، بیشتر به تهییج بچه‌ها و دادن روحیه به آن‌ها پرداخت.

خیلی نگذشته بود که راهپیمایی ما آغاز شد و ستون گردان انصار در دل تاریکی و در جهت غرب، به سمت جاده آسفالت اهواز خرمشهر، به حرکت درآمد.نیمه‌های شب بود و ما همچنان پیش می‌رفتیم. به ما گفته بودند که سنگرهای اصلی دشمن‌روی جاده است، اما امکان دارد در طول مسیر، با سنگرهای کمین عراقی‌ها روبرو شویم. بیست کیلومتر، راه کمی نبود. کم‌کم بعضی از بچه‌ها حین راه رفتن، چرت می‌زدند؛ همین مسئله باعث می‌شد که گاه ستون نیروها قطع شود.

به جاده که نزدیک شدیم، صدای درگیری شدید و صفیر خمپاره‌های ریزودرشت به گوشمان می‌رسید. قبل از ما، گردان‌های دیگر با دشمن درگیر شده و آن‌ها را از جاده اهواز خرمشهر به عقب رانده بودند.

به جاده که رسیدیم، اول‌ازهمه نشستم و بند کتانی‌هایم را باز کردم تا دلیل سوزش پاهایم را بدانم. پیاده‌روی طولانی باعث شده بود که پاهایم تاول بزنند؛ به حدی که خونابه کف کفش‌هایم را پرکرده بود. کمی تمیزشان کردم و دوباره آن‌ها را پوشیدم. وقت نماز صبح بود. نماز را کنار جاده خواندم. آنجا پشت خاکریز بلند کنار جاده، مشغول استراحت و تجدیدقوا شدیم.

مقابله با پاتک‌های دشمن

هنوز هوا کامل روشن نشده بود که پاتک‌های دشمن برای بازپس‌گیری جاده شروع شد. گلوله‌های خمپاره، شلیک‌های مستقیم تانک، امانمان را بریده بودند. به‌جز آن‌ها، رگبار کالیبرهای مختلف از اطراف اذیتمان می‌کرد. تا آن زمان، در چنان هنگامه‌ای قرار نگرفته بودم. به‌درستی نمی‌دانستم که دشمن در کجاست و ما باید به کدام سمت شلیک کنیم.

روبرویمان دشمن بود؛ اما همه گلوله‌ها از روبرو نمی‌آمدند. خاک‌ریز کنار جاده، ارتفاع بلندی داشت و شبیه یک دژ بود. تیرتراش دشمن، لبه خاکریز را ناامن کرده بود. چهاردست‌وپا از خاکریز بالا می‌رفتم؛ چند تیر شلیک می‌کردم و پایین می‌آمدم.

بافاصله کمی از من، یک آرپی‌جی زن روی خاکریز قرار گرفت و موشکش را به سمت تانک‌های دشمن، شلیک کرد. به‌سرعت پایین آمد، موشک دوم را روی قبضه سوار کرد و خودش را به بالای خاکریز رساند؛ اما قبل از چکاندن ماشه، گلوله‌ای به او اصابت کرد و از بالای خاکریز، غلتید و به زیر آمد.

خشاب تفنگم را عوض کردم و از خاکریز بالا رفتم. هنوز چند تیر شلیک نکرده بودم که ناگهان در ناحیه پهلو، احساس سوزش شدیدی کردم. تعادلم از دست رفت و از بالای خاکریز به پایین افتادم. یک گلوله به پهلوی چپم خورده و قمقمه‌ام را سوراخ کرده بود. آب قمقمه بدنم را خیس کرده بود و من فکر می‌کردم خون زیادی از بدنم خارج می‌شود.

چشم‌هایم را بسته بودم و گمان می‌کردم در آستانه شهادت هستم. شنیده بودم که هنگام شهادت، ائمه و ملائک بر بالین شهید، حاضرشده و او را تا بهشت مشایعت می‌کنند.انتظار من البته فایده‌ای نداشت و اتفاقی نیفتاد. متوجه شدم که عده‌ای سراغم آمده‌اند و مشغول بستن زخمم هستند. جراحتم عمق چندانی نداشت و گلوله قسمت نرمی پهلویم را شکافته بود.

کار امدادگرها که تمام شد، تنهایم گذاشتند تا آمبولانس بیاید و به عقب منتقلم کند. خط تقریباً آرام شده و دشمن از مواضعش عقب نشسته بود. نمی‌دانم چرا، ولی در همان حال، چفیه را روی سرم انداختم و خوابم برد و عجب خواب شیرینی. شاید علت اصلی‌اش، خستگی ناشی از بیست کیلومتر راهپیمایی باآن‌همه تجهیزات بود.

در بیمارستان صحرایی، رسیدگی‌های اورژانسی انجام گرفت و مرا به اهواز رساندند. ازآنجاکه مجروحان پرشمار بودند، بسیاری از آن‌ها را به شهرهای دور و نزدیک منتقل می‌کردند. پس از معاینات ابتدایی، مرا هم به فرودگاه بردند و به اصفهان رساندند.به مدت بیست روز، در بیمارستان شریعتی اصفهان بستری بودم. در این مدت، خانواده و دوستان و آشنایان را از وضعیتم مطلع نکردم. دوست نداشتم که بی‌جهت نگران شوند و به اصفهان بیایند.

روز اول خرداد بود که از بیمارستان مرخص شدم. از طرف واحد تعاون بسیج، یکدست لباس و مبلغی پول به من دادند. برایم بلیت گرفتند و من با اتوبوس، راهی تهران شدم و در تهران، مستقیم به خانه رفتم.

من روز ۱۰ اردیبهشت ۱۳۶۱ مصادف با اولین روز عملیات بیت‌المقدس، مجروح شدم؛ اما خبر آزادی خرمشهر را در تهران و در روز سوم خرداد شنیدم. همان روز به بهشت‌زهرا (س) و سر مزار حسین فراهانی رفتم. او از دوستان هنرستان و از بچه‌های مکتب الصادق (ع) بود.

حسین در عملیات فتح‌المبین به شهادت رسیده بود و من نمی‌دانستم. یک روز عکسش را روی دیوار دیدم و شوکه شدم. در بهشت‌زهرا (س)، یک دل سیر اشک ریختم و با حسین عهد کردم که تا آخر، در جبهه می‌مانم و نمی‌گذرام خونش پایمال شود.

منبع:

رحیمی، مصطفی، پروازهای بی‌بازگشت، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس: نشر مرزوبوم، تهران ۱۴۰۲، صص ۲۳، ۲۴، ۲۵، ۲۶، ۲۷، ۲۸، ۲۹

انتهای پیام

دیگر خبرها

  • حجت‌الاسلام والمسلمین ابوترابی فرد خطیب این هفته نماز جمعه تهران
  • ابوترابی فرد خطیب این هفته نماز جمعه تهران
  • اعلام برنامه میثم مطیعی به مناسبت شهادت امام صادق(ع)
  • نماز جمعه تهران به امامت حجت‌الاسلام ابوترابی‌فرد اقامه می‌شود
  • خاطرات نفس‌گیر از نخستین روز عملیات بیت‌المقدس
  • حرکت کاروان عزاداری شهادت امام صادق (ع) از میدان المپیک تا دانشگاه علامه طباطبایی 
  • دسته‌روی هیأت‌های مذهبی در خراسان‌ شمالی برگزار می‌شود
  • آغاز فعالیت ستاد اربعین وزارت تعاون در سیستان و بلوچستان
  • امام جمعه فردیس خواستار ارتقای سرانه‌های ورزشی شد
  • سفر حسین حسینی به تبریز با وجود محرومیت